کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ازدواج حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار     نوع شعر : مدح     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن     قالب شعر : مسدس ترکیب    

امشب شب ساغر زدن با ساقی کوثر شده           امشب عروس آسمان خاک در حیدر شده

امشب علی محو رخ صدیـقۀ اطهـر شده           امشب به بیت فاطمه غلمان ثنا گستر شده


امشب شب آمرزش خلق از سوی داور شده           زیرا امیـرالمـؤمـنـین داماد پیـغـمبر شده

جن و بشر؛ حور و ملک گویند امشب با علی

دامادیت، دامـادیت، بادا مبارک یا عـلی

مهر و مه اینجا اختری، گردون هلالی می‌کند           یا آسـمان با اخـتـران بـذل لـئـالی می‌کند

دل در سرای فـاطمه سیر خـیالی می‌کند           طوطیِ جان در بزم او شیرین مقالی می‌کند

روح الامین مداحی مولی الموالی می‌کند           حور و ملک را با دَمش حالی به حالی می‌کند

ریزد چو باران از سما آیات رحمت بر زمین

در مـجـلس دامـادی مـولا امیرالمـؤمنین

جبریل نازل از سما گردیده بر فخر بشر           آورده پیغام از خدا کی بهترین پیـغـامبر

ما از ازل این عقد را بستیم در لوح قدر           تو در زمین این خطبه را انشاد کن بار دگر

گیتی ز انجم پُر شده با وصل این شمس و قمر           او مادر است و این بود بر یازده مولا پدر

این وصل، وصل کوثر و ساقی کوثر می‌شود

این عقد، عقد حیدر و زهرای اطهر می‌شود

وصل دو دریا حاصلش دو لؤلؤی مرجان شود           کز هر دو تا شام ابد روشن چراغِ جان شود

بر پای آن، در راه این، جانِ جهان قربان شود           او دین ز صلحش زنده و این کشتۀ قرآن شود

مرجانْ حسن، کز حُسنِ او جانْ مشعل تابان شود           لؤلؤ حسین است و از او دل شعلۀ سوزان شود

مرجانْ که دیده آنچنان، لؤلؤ که دیده اینچنین

آدم گـدای کـوی او عـالم فدای روی این

ای فـاطمه بنت اسد ناموس حیِّ ذوالمنن           امشب عروس خویش را بنگر کنار بوالحسن

بر روی حیدر خنده کن بر دست زهرا بوسه زن           بنشین و بنشانش ببر مانند جانِ خویشتن

گردیده در بیت الولا، ماه رخش پرتو فکن           گوش خدا یعنی علی تا بشنود از او سخن

تهلیل‌گو، تقدیس‌کن، تسبیح‌خوان دل‌باخته

در سر به شوق فاطمه شوری دگر انداخته

امشب خدیجه  در جنان لبخند دیگر می‌زند           روحش بشوق دیدن داماد خود پر می‌زند

در خانۀ شیر خدا با مصطفی سر می‌زند           گه بوسه بر دست علی ساقی کوثر می‌زند

گه خنده بر ماه رخ زهرای اطهر می‌زند           گاهی تـبـسم بر گل روی پیـمـبر می‌زند

ارواح پـاک انـبـیـا دور سـرای فـاطـمـه

خوانند از بهـر عـلی مدح و ثنای فاطمه

می‌خواست تا آید عروس آن شب به بیت شوهرش            پُر شد ز افواج ملک هم اَیمنش هم اَیسرش

جبریل از پیشش رود؛ میکال از پشت سرش           پا در رکاب ناقه و جا در دل پیغـمبرش

رضوان شده جاروب‌کش با زلف خود در معبرش           سبحانَهُ سبحانَهُ خـالی‌ست جـای مـادرش

حیدر به شوق مقدمش دل بیقراری می‌کند

استاده در پشت در و لحظه شماری می‌کند

بگرفت دست مرتضی تا پرده از رخسار او           نقش تبسم شد عیان از لعل گوهـربار او

یار دو عالم را ببین گردیده زهرا یار او           غم‌خوار عالم را نگر شد فاطمه غم‌خوار او

افکنده چشمی جانب بیت و در و دیوار او           یاد آمد از حرق در و از قِـصۀ ایثـار او

گردید دور مرتضی آهسته گـفتا با عـلی

من آمدم تا جان خود سازم فدایت یا علی

در حجله بنهادند پا آن دخت عم این ابن عم           آن روح از سر تا بپا این جان از سر تا قدم

آن وحی را خیر کلام، این بیت را صاحب حرم           بنهاد دستِ هر دو را ختم رُسل در دست هم

گفتا به زهرا کاین علی شوی تو باشد دخترم           گر او شود از تو رضا راضیست حی ذوالکرم

پس با علی گفتا: علی انسیة الحوراست این

سِرّ خدا، روح نبی ناموس تو زهراست این

امشب امانت می‌دهم من بر تو جان خویش را           بگذاشتم در دست تو روح و روان خویش را

روح و روان خویش را، تاب و توان خویش را           پاینده می‌بینم در او، نام و نشان خویش را

در دامن او یافـتم من دودمـان خویش را           چون جانْ نگهدار ای علی، جانِ جهان خویش را

هرکس بیازارد وِرا، خـسته دلِ زار مرا

آن‌کس که آزارد مـرا، آزرده دادار مـرا

ای بوده پیش از پیشتر، ناموس داور فاطمه           ای مدحت از سوی خدا، تطهیر و کوثر فاطمه

ای دست‌ْبوسَت مصطفی، ای کفو حیدر فاطمه           ای زینب کبری تو را پاکیزه دختر فاطمه

ای بر حسین بن علی آزاده مـادر فاطمه           ای یازده فرزند تو بر خلق رهبر فاطمه

در شام قدر وصل تو روشن دل عالم شده

مدح تو ذکر "یا علی" شیرینی "میثم " شده

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

جن و بشر و حور و ملک گویند امشب با علی           دامادیت، دامـادیت، بادا مبارک یا علی

گیتی ز انجم پُر شد با وصل این شمس و قمر           او مادر است و این بود بر یازده مولا پدر

ازدواج حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

مـاه ربـیع کـرده تـجـلاّ مـبـارک است            مـاه سـرور اهـل تـولاّ مـبـارک اسـت

جشن وصال حیدر و زهرا مبارک است            این جشن ازدواج به مولا مبارک است


از فیض وصل فاطمه دلشاد شد عـلی

خـیـزیـد و کـف زنـیـد دامـاد شد عـلی

امروز مهر و ماه به هم مقـترن شوند            حوران عـرش خـادمۀ بوالحسن شوند

جن و ملک به خاک درش بوسه زن شوند            محصول این زفاف حسین و حسن شوند

روز و شب عروسی زهرای اطهر است

عـاقـد خدا و احمد و داماد حیدر است

آدم بـه بــزم وصـل شـــه اولــیــا بـیـا            از بــاغ خُـلـد بـا هــمــۀ انــبــیــا بـیــا

بـا انـبـیــا بـه بــزم شــه اولــیــا بــیــا            مـریـم تـو بـا زنـان بـهـشـتـی بـیـا بـیا

حوران عرش روی در این خانه می‌کنند

با خـنـده موی فـاطمه را شانه می‌کنند

دامـاد را هــمـاره ز سـوی خـدا سـلام            بـر این دو زوج از هـمـۀ انـبـیـا سلام

بر این عروسی از علی مرتضی سلام            بـر یــازده سـتـارۀ بــرج هــدی سـلام

این ازدواج علـّت ابـقـای مکـتب است

بالله قـسـم طـلـیـعـۀ مـیـلاد زینب است

حُـسـن خـدا به روی عـلـی دید فاطمه            بـشکـفـت همچـو لاله و خـندید فـاطمه

در چـشــم آفـتـاب درخـشـیـد فــاطـمـه            بنت اسـد عـروس تـو گـردیـد فـاطـمه

لبخـنـد زن به چـهـرۀ نـورانی عروس

اوّل بزن تو بوسه به پیـشـانی عروس

امشب ستاره می‌چکد از چرخ آبنوس            در محضر علی به سر حجـلۀ عروس

بازآ خدیجه بر در آن حجله کن جلوس            دست عروس و صورت داماد را ببوس

قلب تو منجلی شده امشب مبارک است

داماد تو علی شده امشب مبارک است

عالم از این خبر همه خُـلد مخـلّد است            دامـادی ولّـی خــداونــد سـرمـد اسـت

این جان احمد است که داماد احمد است            دامـاد نـه بـگـو که تـمـام مـحـمّد است

اینجا عروس، دخت رسول مکرّم است

مهـریّه‌اش شفاعت خلق دو عالم است

امشب چه با صفاست حـرمخـانۀ علی            نـامـوس کـبـریـا شـده ریـحـانـۀ عـلـی

کـوثـر قـدم نـهـاده بـه کـاشـانـۀ عـلـی            لـبــریــز نــور آمـده پـیـمــانــۀ عــلـی

در حـجـلـۀ زفــاف مـحـمـّد قــدم نـهـد

دست عـلیّ و فـاطمه را دست هم دهد

قـلـب عـلی از آنهـمـه عزّ و وقـار زد            لـبـخـنـد اشــتـیـاق بـه دیــدار یــار زد

بـر بـاغ آرزویـش نـسـیــم بــهــار زد            کـم کـم نـقـاب از رخ زهـرا کـنار زد

خـورشید آسـمان هـدی را نظاره کرد

لا حول گفت و روی خدا را نظاره کرد

لبخند زد و ز شوق که این همسر من است            یا جان احمد است که در پیکر من است

اُمّ الائـمـّه فـاطـمـۀ اطـهــر مـن اسـت            من روز حشر ساقی و این کوثر من است

ای هـسـتـی امـام ولایت خـوش آمـدی

ای مـادر تـمـام ولایـت خــوش آمـدی

بـگـذار پـا بـه دیـده‌ام ای نــور دیـده‌ام            کز اشک شوق گُل سرِ راه تو چـیده‌ام

از هرچه دل بریده به وصلت رسیده‌ام            خـوش انـتـظـار آمـدنـت را کـشـیـده‌ام

دارالولای کوچک من گلشن از تو شد

بیت علی نه قلب علی روشن از تو شد

آئـیــنـۀ خــدای تــعــالای مـن تــویــی            مـشعـل فـروز دیـدۀ بـیـنـای من تـویی

بالله قـسـم بـهـشت تـمـاشـای من تویی            نازم به این مقام که زهـرای من تویی

هر وصف تو که زمزمۀ خلق عالم است

گویی هزار میوه به یک نخل «میثم» است

: امتیاز

ازدواج حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین مهدی‌ پناه نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : غزل

تـبـریک وصـالـشـان ز دادار رسـید            از سـفـرۀ شـان به خـلـق بسیار رسید

بر عـالـمـیـان مـلـک عـلـی می‌بـاشد            امـروز مـلـیـکـه‌اش به دربـار رسـید


حق فاطمه هست و مرتضی حق دار است            ای شکر خدا که حق به حق دار رسید

دلــدار عــلــی نــداشـت دلــدار آمــد            غمخوار علی نداشت غمخوار رسید

در شام زفـاف خود چه انـفـاقی کرد            با رخت عـروسی به گـرفـتار رسـید

صد حیف که این وصل دوامش کم بود            صد حیف خـلافت به جـفـاکار رسید

از گوشۀ چـشم شعـر خـون می‌ریزد            ای وای که قـافـیـه به مـسـمار رسید

: امتیاز

ازدواج حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

جلوۀ خورشید و روی ماه و اختر دیدنی‌ست           رقص نور کهکشان‌ها بار دیگر دیدنی‌ست

در میان آسمان رنگین کمانی بسته عشق           جلوۀ نورانی خـورشید انـور دیدنی‌ست


حرف شیرین می‌زنند اکنون همه خلق جهان           موسم شادی بود دنیا سراسر دیدنی‌ست

باغبان پیـونـد زد امشب نهـالی با نهـال           در بهار عشق، این نخل تناور دیدنی‌ست

در شب تزویج زهرا با علی ای دل بگو           تارُک نورانی و روی پیـمبر دیدنی‌ست

در کنار حوض کوثر گفت جبریل امین           ازدواج کـوثـر و ساقی کوثر دیدنی‌ست

آسمان در آسمان با چشم دل گر بنگری           بال وپر بگشودن این دو کبوتر دیدنی‌ست

بهتر از بشکفتن هر غنچه‌ای در باغ عشق           روی لب لبخند نورانی حیدر دیدنی‌ست

پای میزان عمل وقت شفـاعت شیعه را           چهرۀ مولا و زهـرای مُطهّر دیدنی‌ست

چون «وفایی» درهوایش ذرّه‌ای باش و ببین           جلـوۀ مهر منـیر و ذرّه‌پـرور دیدنی‌ست

: امتیاز

ازدواج حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : مربع ترکیب

دیده‌ام جـلـوه‌ای از روشنی محـشر را            سحـری نـور دل فـاطـمـه و حـیدر را

ببـرید آیـنـه و جام و می و سـاغـر را            ریخت ساقی به کفم جرعه‌ای از کوثر را


آب پاشی شده از اشکِ ملائک در عرش

چه قیامت شده دور و بر زهرا در فرش

جـبـرئـیـل آمـده تـا بـاز کـند پر اینـجا            مـوقـع خــنـدۀ دامــاد پـیــمـبـر ایـنـجـا

لوح از عـالـم بالاست و جـوهـر اینجا            خطبه خوان گشته خود خالق و محضر اینجا

نُقل لب‌های محمد، مَرَج البحرین است

آیۀ لوءلوء و مرجان، دم حورالعین است

متن وحی است علی و دو جهان حاشیه‌اش            چه عروسی‌ست که گفتند همه حوریه‌اش

ماسـوی الله بود از صـدقـه جـاریه‌اش            از گل یاس بهشت است گل پوشیه‌اش

مرتضی عاشق اشک سحر فاطمه‌است

همۀ روزی خلق از نظر فـاطـمه‌است

جلوۀ ذکر عـلی در خلـوات زهـراست            جذبه و هیبت مولا جلـوات زهـراست

ماه رویش شب غم در فلوات زهراست            صبح تا شب پی حیدر صلوات زهراست

گفته حیدر پی زهرا در عوض تا ته راه

ذکــر لا حــول و لا قـــوة الا بــالــلـه

دل مـجـنـون گـذری از دل لـیـلا دارد            پـس اگـر نــاز کـنـد بـاز تـمـاشـا دارد

سجدۀ شکـر عـلـی اینـهـمه معـنا دارد            چونکه با فاطـمه‌اش خیر دو دنیا دارد

مثـل دو زائـر هـم که ز حـرم می‌آیـند

دوش بر دوش همند و چه بهم می‌آیند

کاش در شـهـر نپـیچـد خـبر خانۀشان            با لـگـد وا نـشـود پـا به در خـانـۀشان

کاش دعـوا نـشود دور و بر خانۀشان            چوب و هـیزم نشود رهگذر خانۀشان

کاش وضع علی و فاطمه‌اش بد نشود

غیر سـائل ز در خـانۀ‌شـان رد نـشود

: امتیاز

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

عرش را با ماه و با خورشید روشن کرده‌اند            آسمـانی‌ها لـبـاس نـور بـر تن کـرده‌اند
عالم افـلاک را گلزار و گلشن کرده‌اند            با حـریـرِ ابـرها راهی معـیّن کـرده‌اند


شد خدا بانی و عاقد حضرت پیغمبر است
لحـظۀ پیـوسـتن نادعـلی و کـوثر است

سر به زیر و عشق دارد در نگاهش انعکاس            با وقاری فاطمی، محجوب! با احساسِ خاص
می‌درخشد بر سرش یک تاج گل از جنس یاس            کوری چشمانِ بدخواهان بخوان توحید و ناس

گفت پیغمبر برای من همین شد افتخار
لافـتـی الّا عـلـی لا سیف الّا
ذوالفـقـار

زیر لب می‌گفت زهرا: هست همتایم علی            شد ولیُ ألله و یـار هر دو دنـیـایم عـلی
قـامـتـش ألله اکــبـر دارد آقــایـم عــلـی            رخت
دامادی چه می‌آید به مولایم علی

خواند أنکحتُ و زوّجتُ پیمبر خطبه را
حضرت زهرا بلی را
گفت به شیرخدا

لحظۀ دیدار بود و عشق، نابِ ناب شد            دست پیغمبر وساطت کرد و فتح الباب شد
مصحف و نهج البلاغه عاشق و بی‌تاب شد            قندِ عالم در دلِ زهـرا و حـیدر آب شد

دست در دست هم آوردند و شد حبل المتین
حـضـرتِ أمّ أبـیـهـا با أمیـرالـمـؤمنـین

در زمین پیچید عطر عود و اسپند و گلاب            در نخستین لحظۀ پیوند غیرت با حجاب
چشم زهرا خیره شد بر چشم‌های بوتراب            شد جهازش آینه، مهریه‌اش قرآن و آب

دست خالی آمدم! آمد خدا عیدی به دست
یک نخ از چادر عروسش را بگیرم کافی است!

: امتیاز

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

وحی در هفت آسمان تا می‌زند ناقوس را           می‌برد از خواب عالم وحشت کابوس را

پا به پای ناخدای خویش می‌خـواند خدا           مـحـرمـیت‌نـامـۀ بـین دو اقـیـانـوس را


شال سبز و چادر مشکی مجسم می‌کند           پیش چشم عالمی رنگ پر طاووس را

ازدواج حـیـدر و حوریه مـعـنا می‌دهد           ارتـبـاط بـین یا سـبّـوح و یا قـدوس را

می‌نـشاند بر لـبان مـرتـضی لبـخـند را           تا که می‌خـواند محمد خـطبـۀ پیوند را

با نگاهش می‌برد هوش از سر آئیـنه تا           فاطمه وا می‌کند از چهره‌اش روبند را

شرم در لبخند محجـوبانه دختر نشست           تا پـدر در گردنش انداخت گردنبـند را

بی‌خدیجه اشک در چشمان احمد می‌دود           لحـظه‌هایی که تماشا می‌کـند فرزند را

: امتیاز
نقد و بررسی

همانگونه که پیش تر هم گفتیم آخرین کلمه ای که در  پایان مصرع اول بیت  اول و مصرع های دوم ابیات بعدی عیناً تکرار می شود ردیف شعر است پس در غزل بالا کلمه « را» ردیف شعر است و کلمات « کابوس، اقـیانوس؛ طاووس، قدوس » قافیه هستند اما در چهار بیت پایانی قافیه کلا تغییر پیدا کرده که شاعر مجاز نیست در چنین شعری قافیه را تغییر دهد لذا این ایرادی بزرگ و غیر قابل اغماض است

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : محمد جواد شرافت نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

یاعلی گفت با تمام وجود تا همه‌عمر با علی باشد           با علی باشد و طنین دلش دم‌به‌دم ذکر یاعلی باشد

آمد و چشم خانه روشن شد از حضورش، تلألؤ نورش           آمد و جلوه کرد تا با عشق، محو نور خدا، علی باشد


خانه یعنی بهشتی از احساس، زن این خانه تا که فاطمه است           خانه یعنی جهانی از امید، مرد این خانه تا علی باشد

شرح این زندگی فقط عشق است داستانی که خط‌به‌خط عشق است           حرفی از درد نیست وقتی که یار دردآشنا علی باشد

شب جشن است آمدم مادر! شاعر لحظه‌هایتان باشم           شعر زیباست تا زمانی که نور این بیت‌ها علی باشد

به دعای تو سخت محتاجم! مهربانِ علی دعایم کن!           تا دلم آنچان که می‌خواهی شیعۀ مرتضی علی باشد

ورد لب‌های من به لطف شما از ازل ذکر یاعلی بوده           لطف کن باز تا که ذکر لبم تا ابد نیز یاعلی باشد

: امتیاز

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : حمید رضا برقعی نوع شعر : مدح وزن شعر : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

می‌رسد قصه به آن جا که علی دل تنگ است            می‌فروشد زرهی را که رفیق جنگ است

چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد            »إن یکاد» از نفس فاطمه بر تن دارد


خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید            تا که این نیمۀ توحـید به آن نیمه رسید

علی و فاطمه در سایۀ هم... فکر کنید            شانه در شانه دو تا کعبۀ یک‌دست سفید

عشق تا قبلِ همین واقعه مصداق نداشت            ساز و آواز خـدا گـوشۀ عـشاق نداشت

کـوچه آذین شده در هـمهـمه آرام آرام            تـا قـدم رنـجـه کـنـد فـاطـمـه آرام آرام

فـاطـمه... فـاطـمـه با رایـحـۀ گـل آمـد            ناگـهـان شـعـر حـمـاسی به تـغـزل آمد

آسمان با نفـسـش رنگ دگـر پـیدا کرد            دسـت او پـیـرهـن نو به تن دنـیـا کـرد

ابـر مـهــریـۀ او بــود کـه بــاران آمـد            نـفـس فـاطـمـه فـرمـود کـه بـاران آمـد

ناگهـان پنـجـره‌ای رو به تمـاشا وا شد            هر کجـا قـافـیـه یا فـاطـمـةالـزهـرا شد

مـثـنـوی نـام تـو را بـرده تـلاطـم دارد            چـادرت را بـتـکـان قـصد تـیـمـم دارد

می‌رسد قـصۀ ما سـوی سرانجـام آرام            دفـتـر قـصه ورق می‌خـورد آرام آرام

: امتیاز

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر، بیا!            شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا!

آسـمـانی بی‌کـرانی، عـاشق دریا شدی            آمـدی آئـیـنـۀ «انـسـیـة‌الحـورا» شـدی


مثل اقـیانـوس آرام است این بانـو ولی            در دلش طوفان به پا کردی، مدارا کن علی!

»لیلة‌القدر» نگاهش یا علی! اجر تو است            او «سلامٌ فیه حتی مطلع الفجر» تو است

از ازل در پرده بود، آئینه‌دارش می‌شوی            در عبور از کوچه باغِ عشق، یارش می‌شوی

قدّ و بالای علی، از چشم زهرا دیدنی‌ست            وای‌! وقتی می‌رسد دریا به دریا، دیدنی‌ست

ماه، در امـواج دریا، دیدنی‌تر می‌شود            قدر زهـرا با علی فهـمیدنی‌تر می‌شود

گفت احمد: این زره خرج جهاز کوثر است            خوب می‌دانست حیدر بی‌زره هم حیدر است

مانده احمد، تا کدامین وجهِ رب را بنگرد؟            روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد؟

ای بلال! امشب اذانی را که می‌خواهی بگو            اَشـهـدُ اَنّ عـلـیـاً حـجـتُ الـلـهـی بـگـو

: امتیاز

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آسمانی است دلا وصلتِ زهرا و علی            سر فرود آر به شخصیتِ زهرا وعلی

مدحِ معصومه ومعصوم، بپرس از معصوم            که کنند آگهت از عصمتِ زهرا وعلی


ای دلِ تشنه، بخوان سورۀ کوثر که شوی            مست فیض از قدحِ رحمت زهرا و علی

به چنین مرد وزنی عالمیان پا بوس‌اند            انحصاری است بلی خلقتِ زهرا و علی

چه جلالی چه شکوهی چه قیامت زوجی            دو ستونـنـد به دین، قامتِ زهـرا و عـلی

ازدواجی است بحق منشأ خیر و برکات            دل به هم دادگی و الفـتِ زهـرا و علی

مــوسـم اولِ ذیـحـجـه، مـبــارک بــادا            وصلت شمس و قمر، وصلتِ زهرا و علی

خطبۀ عقد خدا خواند و رسول امضا داد            جاودان شد سندِ شوکـتِ زهرا و عـلی

بنگـر آن زنـدگیِ ساده و پُر رونـق را            بوسه زن بر حرمِ حرمتِ زهرا وعلی

چیست مهریۀ زهرا که چو جبریل شنید            گفت طـوبا به عـبـودیتِ زهـرا وعـلی

از خدا قول شفاعت بگرفـتـند آن روز            شد رضا الله سببِ بهجتِ زهرا و علی

قـدرِ دریــا نـشـنـاسـد بـخـدا جـز دریـا            وسعِ دریاست بلی وسعتِ زهرا وعلی

کفّو زهراست علی، کفّو علی هم زهرا            توچه داری خبر از عزّتِ زهرا و علی

مصطفی دستِ دو دریا چو به همدیگر داد            واجب آمد همه را بیعتِ زهـرا و علی

از درِ سـوخـته و مسجد کـوفه پیداست            اهـتـزاز عـلـمِ نـهـضتِ زهـرا و عـلی

زینبین و حَسنین اُسوۀ عشق وشرف‌اند            نامشان معـتـبر از همت زهـرا و علی

کـربـلا پـایـگـه دولـتِ ثــارالـلـه اسـت            شـهـدا سـیـنه زنِ هـیئتِ زهـرا و علی

تو "کلامی" ز مدینه به نجف خواهی رفت            باش روزی برسد دعوتِ زهرا و علی

: امتیاز

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : سید رضا مؤید نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مثنوی

شـروع نـامـه‌ام نـامـی کـریـم است            که بـسـم‌الله الرحـمن الـرحـیـم است

به آن نامی کزآن عالم برافـروخت            بشر اسـماء حُـسـنی را بـیـامـوخت


به آن نامی که جان در تن دمـیـدند            زمــیــن و آســمــان را آفــریــدنــد

به آن نامی که چون شـمع حرا شد            مـحـمـد خـوانـد و خـتـم‌الانـبـیـا شد

ظهور، آن نام تا از ماء و طین کرد            نـبـی را رحــمـة‌لـلـعـالـمـیـن کــرد

عـلـی زآن نـام، او را جانـشـین شد            امــــام اولـــیــن و آخـــریــن شـــد

به آن نامی که بر ما روح بخـشـید            ز نـورش زُهـرۀ زهــرا درخـشـیـد

چه زهرایی؟ که معنی‌بخش اسماست            همانا اسـم اعـظـم، اسـم زهـراست

خـدا گـر مـدح او نــازل نـمـی‌کـرد            کـتـاب خـویش را کـامـل نـمی‌کـرد

بــه نــام کــوثــرِ قــرآن ســتــودش            که لـفـظی بهـتر از کـوثر، نبـودش

حـسـاب نــام یــا زهــرا بـه ابـجــد            بــرآیــد یـا عــلــی و یـا مــحــمــد!

که زهرا ز آن‌دو هست و آن‌دو، زهرا            جـدایی نیـست آری مـهـر و مـه را

کـسـی که کُـفـوِ آن نـور جـلـی بود            عـلـی بود و عـلی بود و عـلی بـود

خوش آن‌روزی که با اذن خـداونـد            بـه دل‌خـواه پـیـمـبـر یـافـت پـیـوند

جـهـان رحـمـت و عـلـم و کـرامت            به دنیای جمال و عشق و عـصمت

رسـیـدش در شب جـشـن عـروسی            عـروس آسـمــان، بـر خـاکـبـوسـی

به سـائـل داد چـون پـیـراهـنـش را            به حکم «لن تـنـالـو البـرّ حتی...»

اگـرچـه خـانـۀ زهــرا گِـلـیـن بــود            حــریــم افــتـخــار مـسـلـمـیـن بـود

مـحــبـت، پـــایـــۀ کـــاشـــانـــۀ او            شــرف، خـشـت بـنــای خــانــۀ او

جـهــاز بــانــوی دنــیــا و عــقــبــا            بُد از پـشـم و سـفـال و لـیف خـرما

سفالین کوزه‌ای و مَشکی از پوست            اسـاس چــشــم‌گـیـر خـانـۀ اوسـت!

سـپـهـر، آئـیـنـه‌دار هـسـتی‌اش بود            رهــیــن آســیــای دســتـی‌اش بــود

حصیری گرچه فرشِ زیر پا داشت            به روی سر، همه نـور خـدا داشت

سـلام هـر شـب و صــبـحِ پـیـمـبـر            شُـکـوه خـانـه‌اش کـردی فـزون‌تـر

سـلام، ای وحـی منزل در کلامت!            که حـق از کـودکی گـفـتـه سـلامت

به وحـدت داده هر مویت شـهـادت            ورم کـرده‌سـت پـایـت از عــبـادت

زیـارت‌گــاه انـجُــم، خــاک پــایـت            زیــارت‌نــامــۀ حــوران، ثــنــایـت

تـویی یـاسـین تویی طـاهـای قـرآن            تــویـی رمــز اشــارت‌هـای قــرآن

زنـان را بـا عـمـل، ارشـاد کـردی            جـهــاد الـمـرأه را فــریــاد کــردی

خــدا را بــنـده‌ای یـک‌دانـه بــودی            پـدر را دل‌خـوشـی در خـانه بودی

دو تـن بــودیــد او را پــشــتــوانــه            تو در خـانه، عـلـی بیـرون ز خانه

رسـالـت را گـلـسـتـانـی، بــهــاری            امــامـت را نـگـهــبــانـی، قــراری

خــروش بـی‌امــان مــسـجــدی تـو            رسـول خـطـبـه‌خـوان مسـجـدی تو

چو تو از دین طرفداری که کرده‌ست؟            امام خویش را یاری که کرده‌ست؟

خـروشـت حـامـی جـان عـلـی شـد            کـلامـت تــیــغ بُــرّان عــلــی شــد

الا، ای راز رحـمـت در دو دنـیــا!            تـویی مـشـکـل‌گـشـای هر دو دنـیـا

نخـسـتـین زن که در جـنّـت در آید            تو هـسـتی، کـز قـیـامت محـشر آید

چو در صحرای محـشر پـاگـذاری            شفاعت را چو خـورشیدی بر آری

ملائک صف به صف در چار سویت            عـلی و مـصـطـفی در پیـش رویت

مـهـار نـاقـه‌ات در دسـت جـبـریـل            خـلایق مـحـو این اکـرام و تجـلـیل

به حیرت، کاین هیاهو چیست، یارب؟            کسی کاین‌سان در آید، کیست یارب؟

که از درگاه عزّت در چپ و راست            ندا آید که این زهراست! زهراست!

در آن‌جـا شـیـعـیـانت می‌درخـشـنـد            نه تـنـهـا دوسـتـانت را بـبـخـشـنـد،

که مـی‌بـخـشـد خــدای مـهـربـانـت            گــــنـــاه دوســتـــانِ  دوســتـــانــت

در آن غوغا که بهر کس، مَفَر نیست            ز بـیم جـان، پـدر فکـر پسر نیست

ز هـر سو بانگ وانفـسا بلند است،            ز مـا فـریـاد یـا زهـرا بـلـنـد اسـت

تو دستِ دست‌گـیـری چون برآری            « مـؤیـد» را مـــبــادا واگـــذاری!

: امتیاز

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

بنازم مـاه ذیحجه چه آغـازی نکـو دارد            در آن رخ داده پیوندی که از آن آبرو دارد

تمام عرش حق شادی کنان تکبیر می‌گویند            مدینه هرکه را بینی زشادی رنگ وبو دارد


به یمن آسمانی ازدواجی مصطفی مسرور            به شکرانه به محراب است وبا حق گفتگو دارد

بود داماد این پیوند نیکو مرتضی حیدر            عروسش فاطمه در پیش مولا سر فرو دارد

زنان را بهترین باشد به عالم فاطمه زین رو            فقط حیدر لیاقت را که گردد کفو او دارد

شود معنای کوثر روشن از این وصلت زیبا            درخت وصلشان صدها گل خوش رنگ و بو دارد

زبعد وصلتی اینگونه شد آن زندگی آغاز            که هر زوجی زبعدش آنچنان را آرزو دارد

در این روز نکو دلهای شیعه شادمان باشد            به امیدی به خـاطـر آیـۀ لا تقـنـطو دارد

: امتیاز

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

زیـور بـبـنـدیـد آسـمان‌ها و زمین را            آذین کـنـید از یاس‌ها عرش برین را

از پـولـک بـرّاق و زیـبــای سـتــاره            برگوش حـوران بهـشـتی گـوشـواره


با بهـترین رخـت و لباس میـهـمـانی            امـشـب بـیـائـیـد حــوریـان آسـمـانـی

آری ملائک صف به صف مشغول شادی            غـم رفـته امشب کـاملاً در انـفـرادی

پُر گـشـته دنـیا بی نهـایت از فـرشته            بـر روی بـال تک تک آن‌ها نـوشـته

بنـوشـته با خـط خـودش حیّ تبـارک            پیوند یاس و حضرت یاسـین مبارک

عـاقـد خـدا و شـاهـدش پـیـغـمـبـر او            داماد حیدر گـل عـروسـش کـوثر او

در صورت زهرا چه شرم دلنشینی ست            در چهرۀ مولا چه شوق بی‌قرینی ست

لبخند شرم و شوق زهرا را نظر کن            این رخت دامـادی مولا را نظـر کن

این ساقی کـوثـر امیرالمـومنین است            که ساق دوشش حضرت روح الامین است

 

این عشق اوج عشق معنای حضور است            نورٌ علی نور است امشب غرق نور است

: امتیاز

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : غزل

صدای به هم خـوردن بـال و پَـر بود            گمانم که جـبـریـل آن دور و بَـر بـود

نـگـاهـش به در بـود مـهـمـان بـیـایـد            صـدای در آمـد، عـلـی پـشت در بود


عــلــی بــود امّـا نـه مـثـل هـمـیـشــه            که رخـسـارش از شبـنـم شرم تَر بود

گُـل افــتــاد بـر گــونـۀ حــیـــدر امّــا            مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟!

علی خواست لب وا کند، لب فروبست            نگـفـت و مـحـمّـد خودش با خبر بود

فـداها ابـوها، نـگـاهـش به زهـراست            به نوری که در خانه‌اش جلوه‌گر بود

به زهـرا که قالو بلی خواند و خـندید            به زهـرا که شاد از قـضا و قـدر بود

علی رفت و زهرا جهیزیّه می‌خواست            علی مردِ میدان و جـنگ و خطر بود

زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ            که دارایـیِ او هـمـیـن مـخـتـصر بود

زره شــد جــهــیــزیّــۀ عــشــق امـــا            از آن روز زهـرا بـرایـش سـپـر بود

: امتیاز

ازدواج حضرت علی علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح وزن شعر : قالب شعر : مربع ترکیب

شکر حق که مـادرزاد بندگان یکـتائیم            با ولایت مـولا، عـبـد کـوی طـاهـائیم

افتخـار ما این است ما اسیـرِ مولائـیم            از ازل گـرفـتـار سـاربـان زهــرائـیـم


مـا هـمـه عــنـان دار نـاقـۀ عـــروس او

با سرود "من مثلی" جمله خاک بوس او

سر فراز هر قـومـیم سربـزیر دلداریم            از عروس و داماد آسمان نشان داریم

در عروسی اش دعوت با تمام حضاریم            حرمت عـروسش را تا ابـد نگهـداریم

مـا غـلام زهـرائـیـم، عـبـد حـیـدر کرار

جان،به رسم تبریک است نذر احمد مختار

شرح حال این زوجین سوره‌های قرآنی            ذکر و وصف این هر دو آیه‌های رحمانی

حمد و مدح زیباشان خطبه‌های طولانی            جایگـاه والاشـان غـرفه‌های رضوانی

حاصل هـمـین تـزویج، یـازده امـام دین

مهـرشان کـمـال دین، فعـلـشان پـیام دین

حجت خدا حیدر، عصمت خدا زهـرا            لنگـر زمین حـیـدر، لنگـر سما زهـرا

محور فلک حـیدر، محـور کـسا زهرا            صاحب جزا حـیدر، شافع جـزا زهـرا

هردو مظهر توحـیـد، هردو مظهر کوثر

هردو کفو هم یعنی، هردو محو یکدیگر

صوت خطبه خوانِ این عقد آسمانی را            بشنو با صدای هـو نـغـمـه نـهـانی را

خوش به غمزه میخواند بانوی جنانی را            این چنین روایت شد عـقد جاودانی را

گـفته حق: وکـیلم من؟ گـفت فاطمه، بـله

بر شـمـا دلـیـلم من؟ گـفت فـاطـمه، بـلـه

این عروس و این داماد عاشقند و دلداده            شد اثاث این بانو یک جهـیـزیه، ساده

ظرف و چادر و معجر یک حصیر و سجاده            ذوالـفـقـار مـولا و یـک غـلاف آمـاده

بی سپر عـلی آمد چون سپـر نمی خواهد

او مدافـعی غیر از پشت در نمی خواهد

بهر نو عروسان است فعل فاطمه مصداق            عـطر این خبر پیچـید در تمامی آفـاق

در شب عروسی هم فاطمه کند انفـاق            داده بر محـبّانش درس برترین اخلاق

فـاطـمه به یک سائل داد بهترین رختش

با دو کهنه پـیـراهـن رفـت خانه بخـتـش

حرف کهنه پیراهن گرچه ماجرا دارد            لا اقـل به مـقـدارِ یک گـریـز جا دارد

ذکر کهـنـه پـیـراهـن یـاد کـربـلا دارد            دستـبـاف مـادر هم جای بوسه‌ها دارد

نـیـزه کی دهـد بـوی بوسه‌های مـادر را

زخمه میکشد روی بوسه‌های خواهر را

: امتیاز

ازدواج حضرت علی علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

درود! طلعت خـورشـید روزگار علی            سـلام مــادر آب و سـلام یــار عــلـی

کسی که گـفـته نیـاید بهـار با یک گل            خـبـر نـداشـته اصلاً ز نـوبـهـار عـلی


کـلید جنّت و فـردوس زیر لفـظی بود            برای عـقـد تو از سمت کردگـار علی

عـروس خـانـۀ حـیـدر مـبـارکت باشد            شروع زنـدگی مـشـتـرک کـنـار علی

سپـر فروخت برای عروسی ات مولا            خبر شدند دو عـالـم ز شـاهـکار عـلی

طبق طبـق سبـد یـاس جـبـرئـیل آورد            به افـتخـار شـمـا و به افـتـخـار عـلـی

دخـیـلِ بخت ببند ای ملـیکه با چشمت            به چـشم‌هـای سـراسـر امـیـدوار عـلی

قسم به«واقعه»«کوثر» پسند کرده«نباء»             و جای باطن «قدر» است در جوار علی

سه بار جلوه گری کن ز صبح تاخود شب            سه بار دیدن این جلوه‌هاست کار علی

بدون اذن تو دستی به قبضه زد نه نزد            که هست فاطمه مِن بعد ذوالفقار علی

رضایت است سکوت اختیار کردی تو!            که انتخـاب گـذاری به اخـتـیـار عـلی

خـدا کـند نظر تـنـگ چـشـمـتان نـزند            خـدا کـنـد نـرود طاقت و قـرار عـلـی

: امتیاز

ازدواج حضرت علی علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مسعود اصلانی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

هوای سیـنـۀ دنیا چو عرش اعلاء بود            و نـور عـشـق میان زمیـن و بـالا بود

مدیـحـه خـوانی داوود می‌رسد امشب            در این شبی که شفق هم نوای دریا بود


دل زمین خدا شوق پَر کـشـیدن داشت            و آن کـرانه که در اوج ناکجـاهـا بود

نشست حضرت موسی به تور عشق علی            و شور و شوقِ دگر در دل مسیحا بود

تــمـامـی شـعــف جـلــوۀ خــداونــدی            مـیـان خـنـدۀ پـیـغـمـبـرش هـویـدا بود

نگاه خیـرۀ زهـرا به چـشـم‌های عـلی            نگاه خـیـرۀ حـیـدر به چشم زهرا بود

خــرابـی دل عـــالـم شـدسـت آبــادش

خوشا به حال نبی که علیست دامادش

زمین بهشت خـدا شد ز اعـتـبار عـلی            و ماه محور رخ و گردش مـدار علی

همین که حضرت زهرا عروس مولا شد            نـمانـده بود به سیـنـه دگر قـرار عـلی

به نان هر شب حیدر مدینه محتاج است            از این به بعد که زهراست خانه‌دار علی

و بـا حـضـور قـدم‌هـای مـادر گـل‌هـا            شـکـفـت در دل خانه گـل بـهـار علی

برای جنگِ علی ذوالفـقار لازم نیست            چرا که حضرت زهراست ذوالفقار علی

هزار هـمچـو سلـیـمـان کـنار خـانۀ او            نشـسـته‌اند که باشند ریـزه‌خـوار عـلی

به پـاش ریخـت پـیـمـبر تـمام دنـیا را

گذاشت در کف حیدر چو دست زهرا را

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

می نشست حضرت موسی به تور عشق علی         و شور و شوقِ دگر در دل مسیحا بود

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

صدای هـلهـله‌ای عـاشـقـانـه می‌آیـد            صـدای پـای تـغـزل، تـرانـه می‌آیـد
بهشت خـنده کـنان، این میانه می‌آید            خـدا به شـوق در این آسـتانه می‌آیـد


حدیث وصل دو دریا عجب شنیدنی است
عروسی علی و فاطمه چه دیدنی است

از این به بعد، دو عاشق کنار هم هستند            تـجـلّی هـم و آئـیـنـه‌دار هم هـستـنـد
به روی سفرۀ خود نان بیار هم هستند            چو کوه پشت هم و دوستدار هم هستند
دوباره پوزۀ شیطان شکست، شکر خدا
عروسی علی و فاطمه است، شکر خدا

از این وصال مبارک خدا هدف دارد            چقدر حضرت خاتم به دل شعف دارد
دلـم هـوای ضریـح شـه نجـف دارد            عروسی علی و فاطمه است، کف دارد
به بزم عشق همه عاشقانه دف بزنید
برای خـاطـر دامـاد باز کـف بـزنید

کنار سفرۀ عقد، این عروس گل سیما            زکیّه، طاهره، انسیّه، فاطمه، زهرا
نـشـسته اذن “بلی” تا بگـیرد از بابا            پدر اجازه گرفت از خدای جـلّ علا
بساط خطبه از این اذن تا فراهم شد
علی به فاطمه‌اش تا همیشه محرم شد

بـگـیـر دامن پـر برکـت پـیـمـبـر را            بپاش بر سر امّت، گلاب قمصر را
گره زدند به هم عادیات و کـوثر را            کشانده‌اند به دنیا بهشت و محشر را
از این وصال غدیر از گزند ایمن شد
نوشته‌اند که تکلیف شیعه روشن شد

نـوشـته‌اند که شیعـه نـشانـه‌ای دارد            شـراب کـوثــریِ جــاودانـه‌ای دارد
کــبـوتـری شـده و آشــیـانـه‌ای دارد            برای گـریه و شـادی بهـانه‌ای دارد
تـمـام عــمـر دلـم زیـر دیـن مـی‌آیـد
از این وصال مـقـدّس حـسین می‌آید

سخن ز عشق که باشد، شراب شیرین است            برای تشنۀ عشق آفتاب شیرین است
کنار یار خوشی و عذاب شیرین است            سلام‌های بدون جـواب شیرین است
اگر که فـاطمه باشد کـنار شیر خـدا
زمان فـتنه شود ذوالفـقـار شیر خـدا

زمان فـتـنه قـمـر در محاق می‌افـتد            تبـر به جـان درخـتـان بـاغ می‌افـتـد
مـیـان امّـت احـمــد نـفـاق مـی‌افـتــد            و آن دوشنـبـۀ شـوم اتّـفـاق می‌افـتـد
که درب خانۀ زهرا شکسته می‌شود و
دو دست حیدر کرار بسته می‌شود و

خـدا کـند که نـبـیـنی قـیـامتی را که            کـنار خـانۀ حـیـدر جـماعـتی را که
شکسته‌اند دری را، نه ساحتی را که            شکست ضربه آن درب، قامتی را که
پس از سه ماه علی نیمه شب، غریبانه
به دست قبر سپردش، عجب غریبانه

: امتیاز

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترجیع بند

فضایِ شهر مدینه دوباره عرفانی‌ست            نماز پنجـره‌هایش چـقدر روحانی‌ست!

مگر چه عید بزرگی رسیده که امشب!            در آسمان و فلک جشن نور افشانی‌ست


عجب شبی! همه جا ریسه بسته جبرائیل            عجب شبی!همۀ کهکشان چراغانی‌ست

ولیـمـه می‌دهد امشب پـیـمـبر رحـمت            چقدر سفره این جشن، پهن و طولانی‌ست

امـیـرِ غـزوۀ فــتـح الـفـتــوح مـی‌آیــد
وصـیّ احــمـد و آدم و نــوح مـی‌آیــد

شـراب داخـل خـمـره مـدام قُـل می‌زد            پـیاله ذوق کـنان سمتِ باده زُل می‌زد

چه عطرِ سیب خوشی بین عرش پیچیده!            برای بـاده زدن ذوالـفـقـار هُـل می‌زد

دگر نـزول مـلائک به خاک آسان شد            خـدا مـیان زمیـن و بهـشت پـل می‌زد

شب عروسیِ خورشید و ماه عالمتاب            سـپـیـده بر سرِ بام سحـر دهـل می‌زد

برای بُـردن این زوج آسـمـانی، نـوح            چه باسلیقه به کشتیِ خویش گُل می‌زد

امـیـرِ غـزوۀ فــتـح الـفـتــوح مـی‌آیــد
وصـیّ احــمـد و آدم و نــوح مـی‌آیــد

سـتـاره‌هـا هـمـه بـی‌تـاب دیـدن دامـاد            گـرفـتـه‌انـد حـسـودان کوردل غـمـباد

وضو گرفـتـه و با احـترام باید گـفت:            جناب حضرت دامـاد، شاخـۀ شـمشاد

تـمـام آیـنـه‌هـای مـدیـنـه غـش کـردند            نـگـاه فـاطـمـه تا در نـگـاه شان افـتـاد

کـلید باغ جـنان را، خـدا مراسم عـقـد            به این عروس سرِسفره زیر لفظی داد

ترانۀ لب داوود خوش صدا این است:            عـلی و فـاطمه پـیـونـدتـان مبارک باد

امـیـرِ غـزوۀ فــتـح الـفـتــوح مـی‌آیــد
وصـیّ احــمـد و آدم و نــوح مـی‌آیــد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

امـیـرِ غـزوۀ فــتـح الـفـتــوح مـی‌آیــد           صـدای بـوق زدن‌هـای نـوح مـی‌آیــد

ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : حامد جولازاده نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

می نویسم فـاطمه و می نویسم یا عـلی            روی دیوار اتاقـم هک شده مولا علی
انـبـیا بر چـادر زهـرا تـوسل داشتـنـد            و توسل می کند بر فـاطمه حتی عـلی


نور زهرا با علی یک نور واحد میشود            یعنی آخر که ولایت میشود، زهرا؛علی

سر معراج پیمبر در ولایت بود و بس            پس بـیا بالای بـالا ای محـمد تا عـلی
حاصلِ این وصلتِ بین علی و فاطمه            میشود چندین محمد میشود صدها علی
دخـتری دارد عـلی مـادر نزائیده دگر            چه بگویم نام او را زینب کبری، علی

: امتیاز